انگار همین دیروز بود که سردار علقمه دستش قطع شد . انگار همین دیروز بود که دکترای فیزیک پلاسما توی دهلاویه با اصابت خمپاره مجروح شد .انگار همین دیروز بود که فرمانده مهندس مفقود الاثر شد. انگار همین دیروز بود که رتبه 4 کنکور تجربی ، دکتر اینده، درس شو گذاشت کنار و به فرمان رهبرش راهی جبهه شد. انگار همین دیروز بود که یکسری از گل های این مملکت یکی یکی پرپر شدن و روز زمین افتادن . انگار همین دیروز بود که خیلی از جوونای این مملکت شهر و دیارشون رو، ول کردن و راهی جبهه شدن و پا توی راهی گذاشتن که اخراین راه به خدا ختم می شد. انگار همین دیروز بود که جوونای این مملکت برای رفتن روی مین از بقیه رفقاشون سبقت می گرفتن انگار همین دیروز بود که توی کلاسای جبهه، درسه از خود گذشتگی ، درس فداکاری ، درس اخلاص به رزمنده ها یاد میدادن و...
راستی چه قدر این سی سال زود گذشت چه قدر ما جوونا زود عوض شدیم اما نه، صبر کن.
انگار بازم دشمن دست از سر ما برنداشته، انگار این جنگ تمومی نداره ،انگار هنوز یه سری گل لاله هستن که دارن جلوی چشمای خانوادشون ، جلوی چشمای بچه دوسه سالشون پرپر میشن یه لحظه صبر کن.
این دفعه دیگه صدای توپ و تفنگ نیست که میاد .اگه خوب گوش کنی میشنوی صدای قلم دانشمنداست .انگار میدون مین جاشو به میدون علم داده انگار شکل سلاح ها عوض شده انگار دیگه تیر و خمپاره نیست که داره دشمن رو نابود می کنه بلکه این نوک قلم هاست که قلب دشمن رو هدف گرفته، انگار جهاد علمیه که حرف اول رو میزنه.
آره درسته امروز جنگ هنوز ادامه داره اما روشش تغییر کرده.
شده جنگ عقیده ها ، شده جنگ علمی ،جبهه جنگ جاشو به جبهه علم وفرهنگ داده.
با توهستم، ای افسر جوان جنگ نرم، اگر در خواب غفلتی اگر هنوز باورت نشده جنگی هست و تو وسط معرکه ای زود به خودت بیا
اگرم که جنگ رو احساس کردی و اونو پذیرفتی بلند شو و به فرمان رهبرت لبیک بگو و پا توی میدون بذار چرا که فردای قیامت در برابر خون شهدا مسئولی.
و همان طور که امام عشق فرموده اند: ما شهادت را که در شرع مقدس میشناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشانی میبینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب، یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد.